منتظران مهدی ، اصحاب آخرالزمانی سیدالشهدا



نویسنده:گفت‌وگوی ماهنامه موعود با حجت‌الاسلام علی اکبر مهدی‌پور
آخرامان به چه معنی است و به چه مقطعی از زمان اطلاق می‌شود؟
در کتب آسمانی و ادیان الهی به دوران پایان زندگی انسان در این جهان آخرامان گفته می‌شود.
با توجه به تعبیر پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله وسلم)که فرمود: «انا و السّاعه کهاتین؛ من و قیامت همانند این دو هستیم. دو انگشت سبابه‌شان را هم نزدیک کردند.»۱ بعثت پیامبر سرآغاز آخرامان به شمار می‌آید. در بحارالانوار، در بیش از سی حدیث از پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله وسلم)به عنوان پیامبر آخرامان تعبیر شده است. در سی و هفت حدیث از ظهور آقا بقیّـه الله(عجل الله تعالی فرجه الشریف)در آخرامان گفت‌وگو شده است. در ده‌ها حدیث از رواج ستم در آخرامان، بازگشت حضرت عیسی در آخرامان، یاران حضرت مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف)در آخرامان، بانگ آسمانی، رجعت امامان و خروج دابـه ‌الارض در آخر امان گفت‌وگو شده است. در شماری از احادیث عصر پیامبر، عصر امیرمؤمنان(علیه السلام)و عصر امام صادق(علیه السلام)نیز تعبیر آخرامان اطلاق شده است. در تعدادی از احادیث از تأسیس «زوراء» یعنی بغداد در آخرامان گفت‌وگو شده است. بنابراین واژه آخرامان واژه کشداری است و به دو معنی اطلاق می‌شود ۱٫ به معنی اعمّ و به اصالت، یعنی از بعثت پیامبر تا آغاز قیامت و ۲٫ به معنی اخصّ، یعنی به عصر حضرت مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف)که آن نیز به دو بخش متمایز، پیش از ظهور و بعد از ظهور تقسیم می‌شود. برداشت مسلمانان عصر رسالت، نزدیک شدن رستاخیز و کوتاهی این مکتب است؛ ولی در منابع زرتشتی و مسیحی از سلطنت هزار سا له منجی سخن رفته، در تاریخ طبری مدت آخرامان هفت هزار سال تعیین شده ولی در آموزه‌های شیعی مدت حکومت حضرت مهدی(علیه السلام)سیصد و نه سال تعیین شده، ولی دوران رجعت بسیار طولانی است که از فرمانروایی پنجاه هزار ساله امام حسین(علیه السلام)و چهل و چهار ساله امیرمؤمنان(علیه السلام)گفت‌وگو شده است.
آخرامان چه نسبتی با دوران ظهور دارد؟
آخرامان به بخش پایانی جهان گفته می‌شود، هر چه به پایان جهان نزدیک‌تر بشویم انطباق این کلمه با آن مقطع زمانی قوی‌تر خواهد بود، دولت کریمه اهل بیت(علیهم السلام)آخرین دولت در جهان است و در بخش پایانی جهان یعنی در مقطع آخرامان ـ به معنی خاص ـ قرار دارد. تنها در بحارالانوار، سی و هفت حدیث از ظهور امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف)در آخرامان، در شش حدیث از یاران خاصّ حضرت در آخرامان، در چهار حدیث از رجعت امامان(علیه السلام)در آخرامان، در ده‌ها حدیث از حوادث آخرامان در آستانه ظهور و در ده‌ها حدیث از ترسیم سیمای جهان در عصر ظهور سخن رفته است. پس واژه آخرامان رابطه تنگاتنگی با دوران ظهور دارد.
در آموزه‌های اسلامی چه تصویری از آخرامان ارائه شده است؟
با توجه به تقسیم آخرامان به دو بخش متمایز: پیش از ظهور و بعد از ظهور، در آموزه‌های اسلامی نیز تصویری کاملاً متفاوت از آخرامان ارائه شده است: ۱٫ قتل، غارت، جنگ، کشتار، سیل، زله، طوفان، بلاهای طبیعی، مرگ‌های ناگهانی، حکومت اشرار، خشک‌سالی، قحطی، بی‌عفتی، گستاخی جوانان، بی‌برکتی عمر، بی‌احترامی به پدر و مادر، بی‌اعتنایی به دانشوران، قصاوت دل‌ها، بی‌مروّتی، رواج دل فروشی، آوازه خوانی، رواج مترفین، شیوع رشوه و ربا، مدعیان دروغین، نفاق و دورویی و علنی شدن روابط نامشروع، شیوع روز افزون فساد در جامعه، در بخش نخستین و بدتر شدن روز به روز آن در آستانه ظهور؛
۲٫ آبادانی جهان، عدل فراگیر، احیای ارزش‌های انسانی و اسلامی، برقراری مساوات، وفور نعمت، نزول برکات، پایان چالش‌ها، طلوع جامعه بشری، سازش انسان با طبیعت، دنیای ارتباطات، پیروزی حق بر باطل، وراثت صالحان، شکوفایی تکامل اجتماعی و طبیعی، دوران فنّاوری، استخلاف انسان، بی‌نیازی از انرژی خورشیدی، دانش برتر، حکومت واحد جهانی بر اساس عدالت و آزادی، پایان غم‌ها و سرآغاز شادی‌ها در دوران پس از ظهور.
چگونه می‌توان از فتنه‌های آخرامان نجات یافت؟
در آموزه‌های اسلامی راه‌های فراوانی برای محفوظ ماندن از فتنه‌های آخرامان ارائه شده که از آن جمله است: ۱٫ پایبندی به آموزه‌های دینی؛ ۲٫ پارسایی و پرهیز از گناه؛ ۳٫ کثرت دعا برای فرج؛ ۴٫ شکیبایی و خویشتن داری؛ ۵٫ حفظ زبان و رازداری؛ ۶٫ گمنامی و فرار از اشتهار؛ ۷٫ قطع رابطه با مترفین؛ ۸٫ مجالست با علمای ربانی؛ ۹٫ مداومت به توسل و دعا و دعاهای رسیده از معصومین برای عصر غیبت؛ ۱۰٫ توجه دائم به حضرت بقیّه الله(عجل الله تعالی فرجه الشریف)و انتظار لحظه به لحظه فرج.
در احادیث، علل فتنه‌ها بیان شده که با ریشه‌یابی آنها و پرهیز از عوامل آنها، انسان می‌تواند خودش را در برابر این فتنه‌ها بیمه کند که به شماری از آنها اشاره می‌کنیم.
۱٫ زله و طوفان در اثر آوازه‌خوانی؛ ۲٫ مرگ‌های ناگهانی در اثر شیوع بی‌بند و باری؛ ۳٫ خشکسالی در اثر کم‌فروشی و ربا؛ ۴٫ کاهش محصول در اثر منع زکات؛ ۵٫ سیطره دشمن در اثر پیمان‌شکنی؛ ۶٫ رانش زمین در اثر روابط نامشروع؛ ۷٫ مستجاب نشدن دعاها در اثر نفاق و دورویی؛ ۸٫ ترس و وحشت در اثر رشوه؛ ۹٫ تسلط اشرار در اثر ترک امر به معروف و نهی از منکر؛ ۱۰٫ طوفان و گردباد در اثر منکرات؛ ۱۱٫ از بین رفتن برکات در اثر فرار از علما؛ ۱۲٫ گرفتاری همگانی در اثر دورویی و ریاکاری؛ ۱۳٫ سیطره رهبران نکوهیده در اثر رواج تصوّف.
با ریشه‌یابی فتنه‌ها و پرهیز از عوامل آن، انسان را می‌توان در برابر فتنه‌ها بیمه کرد. ان‌شاءالله.
پی‌نوشت‌:
۱٫ شیخ مفید، امالی، ص ۲۱۲٫
منبع: ماهنامه موعود شماره ۹۰ الف


منبع : پرسش هایی درباره آخرامان - پرتال پایگاه تخصصی تبیان مهدویتپرتال پایگاه تخصصی تبیان مهدویت 

درس اخلاق حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی(دامت برکاته)

متن حدیث:
قال رسول الله(صلى الله علیه وآله): «یا على، أَعْجَبُ النّاس ایماناً وَ أَعْظَمُهُمْ یَقیناًقَومٌ یَکوُنُونَ فى آخِراَّمانِ لَمْ یَلْحَقوُا النَّبىَّ (صلى الله علیه وآله) وَحُجِبَ عَنْهُم الْحُجَّه فَآمَنُوا بِسَواد على بَیاض»
ترجمه:
حضرت رسول(صلى الله علیه وآله) خطاب به امیرمؤمنان على(علیه السلام) فرمودند: عجیب ترین (مهمترین) مردم از همه، کسانى هستند که ایمانشان برتر و یقینشان کاملتر است، افرادى هستند که در آخراّمان مى آیند، درحالى که نه پیامبر(صلى الله علیه وآله) را دیده اند و نه حجّت و امام را، در عین حال ایمان مى آورند به سیاهى در سفیدى (یعنى همان کتابهایى که در دستشان است).
شرح حدیث:
حضرت(صلى الله علیه وآله) در روایتى دیگر، اینان را «برادران خودش» نامید، در حالى که به دیگران «اصحاب» اطلاق فرموده است. ما مى خواهیم از این حدیث غیر از موضوع «آخراّمان» مطلب دیگرى استفاده کنیم که متناسب با جلسه اهل علم است. و آن این که تنها سرمایه دینى مردم آخرامان همین کتابهاست. بنابراین، رسالت مهمّ ما در این عصر و زمان، حفظ این سرمایه بزرگ یعنى کتب پیشینیان و مطالعه و تحقیق و مباحثه در مورد آنهاست، مگر در این زمانه، ما به غیر از آن کتابها به چیز دیگرى دسترسى داریم؟ مسلّماً تنها راه همان کتابهاست، زیرا نمى توانیم به حضور پیامبر(صلى الله علیه وآله) یا ائمّه معصومین(علیه السلام) برسیم تا تکالیف را بپرسیم . و مسأله مهم این است که واقعاً این سرمایه ارزشمند را در همان مسیرى که لازم است به کار اندازیم; یعنى بتوانیم با همین کتابها مردم را به خدا نزدیک کرده و با حضرت رسول(صلى الله علیه وآله) و ائمّه و به خصوص امام زمان(علیه السلام) ارتباط دهیم. کسانى که به چنین برنامه هایى اهمیّت نمى دهند سخت در اشتباهند; چون این سخن، سخن مربّى و معلّم بزرگ انسانیّت حضرت رسول(صلى الله علیه وآله) است و هر چه هست در همین کتابهاست. بنابراین، من که ادّعاى سربازى امام زمان(علیه السلام) را دارم و خود مروّج و مُبَلِّغِ دستورهاى پیامبر گرامى اسلام(صلى الله علیه وآله) مى دانم، باید مخلصانه در خدمت همین کتابها باشم; یعنى هم آنها را خوب مطالعه کنم، خوب بفهمم و خوب به آنها عمل کنم و آن گاه با روش بهترى در راه نشر و تبلیغ آنها بکوشم که در این صورت، به وظیفه ام عمل و خلأ وجود پیامبر(صلى الله علیه وآله) و غیبت امام زمان(علیه السلام) را با نشر کتب پر کرده ام. این که مثلاًدر بحارالانوار داریم: «مَنْ حَفَظَ عَلى أُمَّتى أَرْبَعینَ حَدیثاً یَنْتَفِعُونَ بِها بَعَثَهُ اللّهُ تَعالى یَوْمَ الْقِیامَهِ فَقیهاً عالما; هر کس که چهل حدیثى که مردم از آن بهره ببرند، حفظ کند، خداوند او را فقیه عالم مبعوث مى کند».(۱) معنایش این نیست که آنها را حفظ و از بر کنیم، بلکه معنایش این است که این ها را جمع کرده و آن گاه ابلاغ کنیم; مثلاً این که من هر هفته حدیثى را براى شما مى خوانم و مقدارى در باره آنها بحث مى کنم ـ اگر این کار با اخلاص باشد ـ من هم مصداق این حدیث مى شوم.
بنابراین، مقصود از حفظ، نگهدارى و ابلاغ است و لذا علماى بزرگ «اربعین» مى نوشتند و در بین مردم تبلیغ هم مى کردند که چهل حدیث حفظ کنند. حتّى در بین اصحاب کسانى بودند که بیش از چهل هزار حدیث را هم حفظ داشتند و هم به امّت ابلاغ کردند و چه افتخارى از این بزرگتر که انسان احادیث پیامبر(صلى الله علیه وآله) و اهل بیت عصمت و طهارت(علیهم السلام) را به مردم برساند و چه محرومند از سعادت، آنانى که ممکن است یک ساعت سخنرانى کنند امّا آیه و حدیثى در بین مطالب آنها نیست، در حالى که، «قد جاءَکم من اللّه نورٌ و کتابٌ مبین; از طرف خدا براى شما نور و کتاب آشکار آمد» نور سخنرانیها، کلمات اهل بیت: است همان گونه که در بحارالانوار آمده است: «کَلامُکُم نُورٌ اَمْرُکُم رُشْدُ وَ وصیَّتُکُم التَّقْوى، سخن شما نور و فرمان شما رشد و سفارش شما تقواست».(۲)
واقعاً چه لذّت بخش است که انسان چهل حدیث را حفظ کند و بگوید و در روز قیامت در صف عالمان و فقیهان قرار گیرد! بنابر این، باید بکوشیم تا در هر مجلسى سخنى از معصومین(علیهم السلام) گفته شود.
نکته اى که باید به آن توجّه داشته باشیم این است که تمام دنیا چه دنیاى ظلم و چه عدالت روى همین کتابها(سواد على البیاض) مى چرخد. حافظان کلام اهل بیت(علیهم السلام) حافظان دین هستند و این جاست که مى بینیم انسانهایى مبارز، ایثارگر، عالم، فداکار، آگاه و… پرورش پیدا مى کنند.
اکنون که سخن به این جا رسید مناسب است چند حدیث درباره نشر احادیث و تعلیم آنها بیان شود:
۱ـ عن عَلىٍّ(علیه السلام)قالَ: قالَ رَسوُلُ اللّه (صلى الله علیه وآله): اللّهُمَّ ارْحَمْ خُلَفائى ثَلاثَاً، قیلَ یا رسولَ اللّه وَمَنْ خُلَفائک؟ قال: الَّذینَ یُبَلِّغوُنَ حَدیثى وَ سُنَّتى ثُمَّ یُعَلِّمونَهاأُمَّتى; از على(علیه السلام)نقل شده که رسول خدا(صلى الله علیه وآله) سه بار فرمود: خدایا جانشینان مرا مورد رحمت خود قرار ده. پرسیدند: اى پیامبر خدا، جانشینان تو کیانند؟ فرمود: آنان که حدیث و سنّت مرا تبلیغ نموده و آن را به امّتم مى آموزند.(۳)
۲ـ عبدالله بن صالح هروى مى گوید: از امام رضا (علیه السلام)شنیدم که مى فرمود: «رَحِمَ اللّهُ عَبْداً أَحْیى أَمْرَنا; خداوند رحمت کند بنده اى را که امر ما را زنده کند». پرسیدم: چگونه امر شما زنده مى شود؟ فرمود: «یَتَعَلَّمُ عُلُومَنا وَیُعَلِّمُهاالنّاسَ، فَاِنَّ النّاسَ لَوْعَلِمُوا مَحاسِنَ کَلامِنا لاَ تَّبَعُونا; علوم ما را فرا مى گیرد و آن را به مردم مى آموزد. اگر مردم سخنان زیباى ما را بدانند قطعاً از ما پیروى مى کنند…»(۴)
۳ـ جمیل بن درّاج و دیگران از امام صادق(علیه السلام) نقل کرده اند که فرمود: «بادِروُا أَوْلادَکُمْ بِالْحَدیثِ قَبْلَ أَنْ یَسْبِقَکُمْ الَیْهِمُ الْمُرْجِئَهُ; در یاد دادن حدیث به فرزندان خود شتاب کنید پیش از آن که مرجئه در تعلیم آنان بر شما سبقت گیرند»(۵)
۴ـ امام صادق (علیه السلام) فرمود: «حَدِّثُوا عَنّا وَ لا حَرَجَ، رَحِمَ اللّهُ مَنْ أَحْیى أَمْرَنا; از ما حدیث نقل کنید و احساس سختى نکنید. خدا رحمت کند کسى را که امر ما را زنده بدارد».(۶)
۵ ـ فضیل بن یسار مى گوید: امام باقر (علیه السلام) به من فرمود: «یا فُضَیْل اِنَّ حَدیثَنا یُحْیىِ الْقُلوُبَ; اى فضیل! سخن ما دلها را زنده مى کند»(۷)
۶ـ پیامبر خدا(صلى الله علیه وآله) فرمود: «تَذاکَروُا وَتَلاقَوْا وَ تَحَدَّثُوا;فَاِنَّ الْحَدیثَ جَلاءُ الْقُلُوبِ ; اِنَّ الْقُلُوبَ لَتَرینُ کَما یَرینُ السَّیْفُ وَ جَلاؤُهُ أَلحَدیثْ; با یکدیگر گفتگو و ملاقات داشته باشید و حدیث بگویید; زیرا حدیث مایه روشنى دلهاست. دلها نیز مانند شمشیر زنگ مى گیرد و جلاى آن حدیث است»(۸)
۷ـ امام باقر(علیه السلام)فرموده است: «وَ بِالدّاریاتِ لِلرّوایاتِ یَعْلوُا الْمُؤْمِنُ اِلى أَقْصى دَرَجاتِ الاْیمانِ; پیروان اسلام در پرتو معرفت واقعى و درک حقایق علمى روایات، مى توانند به عالیترین مدارج ایمان نایل شوند»(۹)

پی نوشت :

۱٫ ج ۲، ص ۱۵۶، باب ۲۰، روایت ۸
۲٫ ج ۱۰۲، ص ۱۳۲٫
۳٫ جامع احادیث الشیعه، ج ۱، ص ۲۳۴
۴٫ معانى الاخبار، ص ۱۷۴
۵٫ کافى، ج ۶، ص ۴۷
۶٫ بحارالانوار، ج ۲، ص ۱۵۱٫
۷٫ بحارالانوار، ج ۲، ص ۱۵۱٫
۸٫ بحارالانوار، ج ۲، ص ۱۵۲٫
۹٫ بحارالانوار، ج ۱، ص ۱۸۱٫

منبع:پایگاه حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی(دامت برکاته)



منبع : مهمترین سرمایه مردم آخرامان - پرتال پایگاه تخصصی تبیان مهدویتپرتال پایگاه تخصصی تبیان مهدویت 

نویسنده : هدی مقدم
همه ما این جمله حضرت رسول اکرم(صلی الله علیه و آله) را حفظ هستیم که فرمودند: «افضل العباده انتظار الفرج».۱ همچنین در سخن شریفی از امام علی(علیه السلام) چنین آمده است که: «أفضل العباده عفّه البطن و الفرج؛ برترین عبادت، نگهدارى شکم و میل جنسی [از محرمات‏] است».۲ اما آیا عفت ـ که دو مصداق آن بیان شد ـ مصادیق دیگری نیز دارد.
امام علی(علیه السلام) این سؤال را نیز پاسخ داده و فرمودند: «انّ افضل العفّه الوَرَع». ورع به معنی تقواست و به عبارتی، نقطه عالی نیت‌ها و اعمال انسان‌ها محسوب می‌شود. این جمله، یکی از جملاتی است که امام علی(علیه السلام) در نامه‌ای، به محمد بن ابی بکر نوشتند؛ آن هم زمانی که او را به عنوان والی مصر، رهسپار آن دیار کردند. مصر در آن زمان چنان دستخوش دگرگونی شده بود که علیه حکومت مرکزی ایستاده و علم شورش برداشته بود. داستان محمد بن ابی بکر با شهادتش توسط مأموران معاویه در آن خطه، پایان می‌پذیرد و مصر سرانجام رسماً از سیطره حکومت به حق امیرالمؤمنین(علیه السلام) خارج و به عنوان تحفه و دستمزد حیله‌ای که عمروعاص در صفین به خرج داد (قرآن بر سر نیزه کردن) به او سپرده شد. مصر قبل از شهادت محمدبن ابی بکر، شهادت مالک اشتر را نیز در کارنامه خود داشت. وقتی که مالک به عنوان فرماندار به آنجا رفت به نیرنگ عمروعاص شهید شد.
ممکن است تصور کنید این مقدمه، قدری طولانی شده است؛ امّا نکته مهم همین جاست! چون در زمان عثمان، مهم‌ترین کسانی که به عنوان دادخواهی به مرکز حکومت اسلامی(مدینه) آمدند تا شکایت فرماندار را به عثمان کنند و گشایشی در کارشان حاصل شود، همین اهل مصر و بزرگان آنها بودند. علاوه بر مصریان، بزرگان سایر بلاد اسلامی نیز به مدینه آمده بودند و اجتماع بزرگی در مدینه به راه افتاده بود. عثمان از ترس شورش این جمعیت فراوان، سپاه شام را به فرماندهی معاویه به مدینه فرا خواند و معاویه هم سپاه را به سمت مدینه حرکت داد؛ ولی هیچ گاه اجازه نداد حتی به نزدیکی مدینه برسد! از آن طرف، عثمان، قول برکناری چند فرماندار را به مردم داد و مردم مصر با خوشحالی مدینه را ترک کردند. اما توطئه مروان باعث شد تا مصریان سراسیمه از نیمه راه بازگشته و وارد مدینه شوند و سرانجام پس از محاصره‌ای طولانی، با نیرنگ نزدیکان عثمان، خلیفه سوم کشته شد.
بعد از آن، مردم در مسجد جمع شدند تا با امام علی(علیه السلام) بیعت کنند. مصریان نیز در میان این بیعت کنندگان بودند. امام شروط بسیاری با مردم در میان گذاشتند و بزرگان نیز به نیابت از طائفه خود آن را پذیرفتند. اما سختی‌های عمل به پیمان و شرط، آغاز شد و اولین فتنه مسلمین که «جنگ جمل» بود درگرفت. امام خطاب به مسلمانان فرموده بود: «لَا یَحْمِلُ هَذَا الْعَلَمَ إِلَّا أَهْلُ الْبَصَرِ وَ الصَّبْرِ؛ هیچ کس توان برداشتن این عَلم را ندارد؛ جز کسانی که اهل صبر و بصیرت باشند».۳
اولین نزاع اهل قبله در گرفت و مسلمانان زیادی کشته شدند. اما هنوز خون‌های کشته‌شدگان خشک نشده بود که معاویه سر به طغیان گذاشت و خونخواهی عثمان و مؤاخذه شدن دروغین امام علی(علیه السلام) ـ به عنوان عامل قتل ـ را دست‌آویز جنگی کرد که صفین نام گرفت. در صفین، کارزار طولانی شد؛ تا این که سرانجام زمانی که پیروزی امام علی(علیه السلام) قطعی شده بود، نیرنگ عمروعاص مؤثر افتاد و کسانی که بی‌بصیرت به میدان وارد شده بودند، قرآن ناطق را ندیدند و به تکریم قرآن صامت روی آوردند!
بسیار بودند کسانی که تأمل نکردند و بی‌بصیرت وارد میدانی شدند که جز نابودی و هلاکت، ارمغانی برایشان به همراه نداشت؛
اگر طلحه و زبیر تن به تقوا سپرده بودند و عفت پیشه می‌کردند و اگر خوارج، بصیرت به خرج می‌دادند و امام را وادار به حکمیت نمی‌کردند و دست آخر رو در روی او نمی‌ایستادند و اگر اهل مصر ـ که انتظار گشایش و فرج واقعی داشتند و برقراری عدالت را می‌خواستند ـ به جای ایستادن در کنار عمروعاص، در کنار سرداران بزرگ امام علی(علیه السلام) ایستاده بودند، نه مصر تجزیه می‌شد، نه خوارج کشته می‌شدند و مهم‌تر اینکه بین اهل قبله چنین نزاع و جنگی در نمی‌گرفت.
اینک ما باید تاریخ را یک‌بار دیگر مرور کنیم تا بدانیم اگر به راستی خواستار گشایش هستیم، امر ظهور و فرج، بدون تقوا، صبر، عفت و بصیرت، محقق نخواهد شد.

پی‌نوشت‌ها:

*. کارشناس ارشد فقه و حقوق.
۱٫ کمال الدین و تمام النعمه، ج۱، ص۲۸۷٫
۲٫ ترجمه غرر(انصاری)، ج۱، ص ۱۸۵٫
۳٫ نهج‌البلاغه، خطبه ۱۷۳٫

منبع : نشریه امان ،شماره ۲۹ ،فروردین و اردیبهشت ۱۳۹۰



منبع : انتظار، بدون صبر و بصیرت! - پرتال پایگاه تخصصی تبیان مهدویتپرتال پایگاه تخصصی تبیان مهدویت 

منبع  mahdaviat.ir

یونس‌بن‌عبدالرحمن از امام کاظم علیه‌السلام پرسید: آیا تو همان قائم به حق هستی؟ آن حضرت فرمود: «آری، من قائم به حق هستم، اما آن قائم به حقی که زمین را از دشمنان خدا پاک می‌کند و آن را پر از عدل و داد می‌کند، پس از آنکه پر از ظلم و جور شده است، او پنجمین فرزند از اولاد من است که غیبتش طولانی خواهد شد».[۱] 

عبدالعظیم حسنی به امام جواد علیه‌السلام گفت: من امیدوارم که تو همان قائم از اهل بیت باشی که زمین را پر‌ از عدل و داد می‌کند، همان گونه که پراز جور و ستم شده است. آن حضرت در پاسخ او فرمود: «ای ابوالقاسم! هریک از ما قائم به امر خدا و هدایت‌کننده به سوی دین می‌باشد، اما آن قائمی که خداوند به وسیله او زمین را از اهل کفر پاک می‌گرداند، همان است که ولادتش بر مردم مخفی شده است و از نظرها غایب خواهد شد».[۲] 


بنا بر این روایات تمام معصومین علیهم‌السلام دارای این صفت هستند، اما این لقب مخصوص امام زمان است و در بیشتر احادیثی مربوط به ایشان، این لقب درباره وجود مقدس امام زمان به کار رفته است. در شرح این لقب سخنانی گفته شده است که به جهت اختصار، به ذکر چند مورد بسنده می‌کنیم‌: 


۱. قیام و حمایت از دین 

امام حسین علیه‌السلام فرمود: «مرد عربی پس از مسلمان‌شدن، از پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله پرسید. آیا پس از تو پیامبر هست؟ ایشان فرمود: نه، من خاتم پیامبران هستم، اما بدان که پس از من امامانی از نسل من خواهند بود که قائم به قسط هستند و تعدادشان، همان تعداد نقبای بنی‌اسرائیل است؛‌ اولین آنها علی‌بن‌ابی‌طالب است که امام و خلیفه پس از من و نُه نفر از صلب این است ـ و در همان حال دست به سینه‌ام گذارد ـ و قائم، نهمین فرد از آنهاست که در آخرامان، برای دین قیام می‌کند، همان‌گونه که من در نخستین روز برای دین چنین کردم.».[۳]  


۲. قیام به شمشیر 

علقمه‌بن‌محمد حضرمی می‌گوید: از امام صادق علیه‌السلام خواستم نام امامان را به من بگوید. آن حضرت فرمود: «از گذشتگان، علی‌بن‌ابی‌طالب، حسن، حسین، علی‌بن‌الحسین، محمدبن علی، سپس خودم». عرض کردم: یابن رسول الله! پس از تو کیست؟ فرمود: «من به فرزندم، موسی وصیت کردم که او پس از من است». عرض کردم: و پس از موسی چه کسی خواهد بود؟ فرمود: «فرزند او علی است که رضا لقب گرفته است و پس از او فرزندش محمد و پس از محمد، فرزندش علی و پس از علی، فرزندش حسن و فرزند حسن، مهدی». سپس افزود: پدرم از پدرش، از جد خود، از علی، از پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله نقل کرده است: «قائم ما هرگاه خروج کند، سی‌صدوسیزده نفر به عدد رزمندگان جنگ بدر، گرد او جمع می‌شوند. پس زمانی که ظهور او فرا می‌رسد، شمشیری در غلاف، در مقابلش قرار دارد، فریاد برمی‌آورد: «قم یا ولی‌الله فاقتل أعداءالله؛ برخیز ای ولی خدا و دشمنان خدا را به قتل برسان».[۴]


۳. قیام پس از مردن نام او

صقربن‌ابی‌دلف می‌گوید: از ابوجعفر، امام جواد علیه‌السلام شنیدم که فرمود: «امام پس از من، فرزندم علی است، امر او، امر من است و گفتار او گفتار من و طاعتش، طاعت من است. امام پس از او، فرزندش حسن است، امر او امر پدرش، گفتار او گفتار پدرش و طاعت او، طاعت پدرش است». سپس سکوت کرد. عرض کردم: ای فرزند رسول خدا! چه کسی پس از حسن، امام خواهد بود؟ امام جواد علیه‌السلام به شدت گریست، سپس فرمود:«پس از حسن، فرزند او قائم به حق، امام منتظر است». عرض کردم: یابن رسول‌الله! چرا به وی قائم گفته می‌شود؟ فرمود:«چون قیام می‌کند، پس از آنکه نام وی مرده باشد و بیشترین معتقدان به امامتش مرتد شده باشند».[۵]  

ابوحمزه ثمالی می‌گوید: به ابوجعفر‌ محمد‌بن‌علی علیه‌السلام گفتم: ای فرزند رسول خدا! مگر همه شما قائم به حق نیستید؟ فرمود: چرا همین طور است. گفتم: پس چرا امام مهدی علیه‌السلام قائم نامیده شده است؟ آن حضرت در پاسخ فرمود:«هنگامی که جدم حسین به شهادت رسید، فرشتگان در درگاه خداوند به گریه و ضجه و ناله افتادند و گفتند: خدایا! تو درباره کسی که برگزیده و فرزند برگزیده‌ات را به قتل رسانده است، سکوت می‌کنی؟ ندا رسید: ای فرشتگانم! آرام باشید! قسم به عزت و جلالم! از آنها انتقام خواهم گرفت؛ اگرچه مدتی از این جرم و جنایت گذشته باشد. سپس حجاب‌ها را نسبت به فرزندان امام حسین علیه‌السلام از برابرشان کنارزده فرشتگان با دیدن امامان از نسل امام حسین علیه‌السلام بسیار شاد و خرسند گشتند و در میان آنها یک نفر ایستاده در حال نماز بود. ندارسید من به وسیله این قائم از آنها انتقام می‌گیرم».[۶]  


در روایات دیگر به تعبیرات دیگری برخورد می‌کنیم که تقریباً شبیه به یکدیگرند مثل قائم بأمرالله،[۷] قائم بالقسط[۸]، قائم بالحق.[۹].  


پی‌نوشت‌ها

۱. کفایه‌الاثر، علی‌بن‌محمد خراز رازی، ص ۲۶۵.

۲. همان، ص۲۷۸.

۳. همان، صص۳۳۸،۳۳۴،۱۷۳.

۴. همان، ص۲۶۳.

۵. همان، ص۲۷۹.

۶. علل‌الشرائع، شیخ صدوق، ص۱۶۰؛ معجم احادیث الامام المهدی، ص۳۱۰.

۷. معجم احادیث الامام المهدی، ج۵، ص۲۲۲.

۸. کفایه‌الاثر، علی‌بن‌محمد خراز رازی، ص۷۶.

۹. همان، ص۱۴۵.


نویسنده: محمدرضا ضمیری

در عصر غیبت، ناهنجاری‌های بسیاری در جامعه ایجاد می‌شود که با اعتقادات فرد منتظر در تضاد جدی قرار دارد. برخی از ناهنجاری‌ها عبارتند از: وجود استبداد در جامعه، گسترش فساد اخلاقی، شیوع ظلم و ستم، جنگ و فتنه‌، ناامنی، هرج و مرج و بی‌نظمی، عدم ارتباط صمیمی میان مسلمانان، تظاهر به دین‌داری و دین‌فروشی و افزایش فقر و گرسنگی.اینک به برخی از بیماری‌های جامعه آن عصر اشاره می‌گردد.

ستیز با ناهنجاری‌های جامعه موجود

جامعه همیشه در آرامش و انتظام سازمان‌ها، نهادها و افراد قرار ندارد، بلکه در درون هر جامعه‌ای تضادها و کشمکش‌هایی به چشم می‌خورد. اعضای جامعه با باورها، نگرش‌ها و فرهنگ‌های متفاوت با هنجارهای رایج جامعه برخورد می‌کنند؛ برخی از آنان با ارزش‌ها و هنجارها همنوایی نشان می‌دهند و در این صورت تعارض و تضادی پیش نخواهد آمد، اما در پاره‌ای از اوقات، عضو جامعه هنجارهای جامعه را در تضادّ با باورها و احساسات و نگرش‌های خود تلقی می‌کند، که در این صورت تضادّ و ناسازگاری پدید خواهد آمد.
در عصر غیبت، ناهنجاری‌های بسیاری در جامعه ایجاد می‌شود که با اعتقادات فرد منتظر در تضاد جدی قرار دارد. برخی از ناهنجاری‌ها عبارتند از:
وجود استبداد در جامعه، گسترش فساد اخلاقی، شیوع ظلم و ستم، جنگ و فتنه‌، ناامنی، هرج و مرج و بی‌نظمی، عدم ارتباط صمیمی میان مسلمانان، تظاهر به دین‌داری و دین‌فروشی و افزایش فقر و گرسنگی.اینک به برخی از بیماری‌های جامعه آن عصر اشاره می‌گردد.
رسول گرامی اسلام(ص) فرمودند: «در آخرامان بلای شدیدی که سخت‌تر از آن شنیده نشده باشد، از سوی فرمانروایان اسلامی بر امّت من وارد خواهد شد، به گونه‌ای که وسعت زمین بر آنان تنگ خواهد گشت و زمین از بیداد و ستم لبریز گردد، چندان که مؤمن پناهگاهی برای رهایی از ستم نمی‌یابد.»۱
پیامبر اسلام(ص) می‌فرماید: «سوگند به آنکه جان محمد(ص) در دست اوست این امت از بین نمی‌روند تا آنکه مرد بر سر راه ن می‌ایستد و چون شیر درنده‌ای به آنان می‌کند. بهترین آن مردم کسی است که می‌گوید: ای کاش او را پشت دیوار پنهان می‌کردی و در ملأ عام این عمل را انجام نمی‌دادی».۲
رسول خدا(ص) فرمود: «ظهور مهدی(ع) هنگامی خواهد بود که دنیا آشفته و آکنده از هرج و مرج گردد و گروهی به گروه دیگر یورش برند. نه بزرگ به کوچک رحم کند و نه نیرومند به ضعیف ترحم نماید. در چنین هنگامی خداوند به او اجازه قیام می‌دهد.»۳
موارد بسیار دیگری نیز وجود دارد که در روایات اسلامی به تفصیل بیان شده است. در چنین وضعیتی انسانی که در انتظار مهدی آل محمد(ص) به سر می‌برد و آرزوی دیدار و حکومت او را در دل می‌پروراند، به این‌گونه ناهنجاری‌ها اعتراض می‌کند و با آنها به ستیز مشغول می‌شود. انسان منتظر در مقابل چنین ناهنجاری‌ها و کجروی‌های اجتماعی هرگز سکوت نخواهد کرد، زیرا سکوت به معنای رضایت یا بی‌تفاوتی نسبت به وضع موجود است؛ او از درون و برون با چنین انحرافات اجتماعی به شدت در حال ستیز و تضادّ به سر می‌برد.

کنترل اجتماعی بر ناهنجاری‌های اجتماعی

در این مرحله، انسان منتظر با آگاهی از ناهنجاری‌های اجتماعی در تلاش برای کنترل اوضاع اجتماعی و کاهش و ریشه‌کن کردن فساد و کجروی بر می‌آید. جامعه‌شناسان، کنترل یا نظارت اجتماعی را فرایندی می‌دانند که از طریق آن در یک گروه یا جامعه نحوه همسازی با هنجارها و الگوهای رفتاری استنتاج می‌شود.۴ هر انسانی دارای مسئولیت است و اولین ناظر رفتار شخصیت وجدان اخلاقی اوست، ولی چون انسان‌ها در میان سایر همنوعان خود زندگی می‌کنند، زیر نظر خانواده، محله، دوستان، همکاران و سازمان‌های رسمی و قضایی قرار دارند. البته روشن است دو مکانیسم رسمی و غیررسمی جامعه بر رفتارها و هنجارها نظارت می‌کند.
انسان منتظر وظیفه خود می‌داند که بر هنجارهای اجتماعی نظارت کند و نگذارد هنجارها و معیارهای زندگی تغییر کند. این مکانیسم کنترلی به صورت نصح، خیرخواهی، امر به معروف و نهی از منکر، شکل اجرایی به خود می‌گیرد. قرآن کریم در مورد نظارت اجتماعی بر هنجارهای جامعه می‌فرماید:
«ولتکن منکم اُمّـتٌ یدعون إلی الخیر و یأمرون بالمعروف و ینهون عن المنکر و أولئک هم المفلحون۵؛ باید که از میان شما گروهی باشند که به خیر دعوت کنند و امر به معروف و نهی از منکر کنند. اینان رستگارانند.»
روشن است که ضرورت کنترل اجتماعی برای حفظ ارزش‌ها و هنجارها در جامعه، امری عقلی بوده و شرع مقدس نیز آن را مورد تأکید قرار داده است. امام باقر(ع) در مورد کارکردهای اجتماعی امر به معروف و نهی از منکر چنین فرموده است:
«امر به معروف و نهی از منکر فرضیه بزرگ الهی است که بقیه فرائض با آنها برپا، راه‌ها امن، کسب و کار مردم حلال و حقوق افراد تأمین، زمین‌ها آباد و از دشمنان انتقام گرفته می‌شود و در پرتو آن همه کارها رو به راه می‌گردد.»۶
مؤمن در چنین دورانی، منتظر محقّق ساختن آرمان‌های مهدوی است و یکی از مهم‌ترین آرمان‌های او رفع فساد، ظلم و تبعیض است. انسان منتظر با خودآگاهی از چنین اهدافی ضمن خودسازی، تهذیب نفس و امر و نهی خویشتن به جامعه نظر می‌افکند و هنگامی که ناهنجاری‌هایی را مشاهده می‌کند با درک وظیفه خطیر امر به معروف و نهی از منکر مشفقانه به اصلاح خویش اقدام می‌کند و از هیچ تلاشی در این زمینه فروگذار نخواهد کرد.
انسان منتظر با اتحاد روحی و هماهنگی درونی با ارزش‌های مهدوی که همانا تطهیر زمین از آلودگی‌ها و رفع انواع ظلم و ستم‌هاست با تلاش‌های فردی و گروهی وظیفه خود می‌داند که در جهت پیشگیری و درمان ناهنجاری‌های جامعه قدم بردارد. این‌گونه است که می‌تواند انحرافات اجتماعی را درمان کند.

اصلاح اجتماعی جامعه منتظر

انسان منتظر پس از ستیز و کنترل اجتماعی ناهنجاری‌ها در آخرین گام به اصلاح جامعه می‌پردازد.
مقصود از اصلاح در عرف علوم اجتماعی، نوعی تغییر اجتماعی در وضع موجود است؛ به طوری که چارچوب نظام اجتماعی تغییر پیدا نکند، ولی اگر تمامی زیربناها و بنیان‌های اساسی جامعه دگرگون شود به آن انقلاب گفته می‌شود.
آلن بیرو در شرح مفهوم «اصلاح» می‌نویسد: «واژه‌ای است جدید که یک ایدئولوژی و یا یک طرز تلقی ی را مشخص می‌دارد. اصلاح‌طلبی اعتقادی است مبنی بر اینکه جامعه با دگرگونی‌های سطحی و تدریجی و همچنین با تصحیحی بطئی و پی‌درپی رو به بهبود می‌رود، بدون اینکه ساخت‌های اساسی مربوط به نظم مستقر، مورد تردید قرار گیرند».۷ البته این واژه در اصلاح تعدیلی و اصلاح ساختاری نیز به کار رفته است و در این مقاله درمان و بهبود ناهنجاری‌های اجتماعی از نوع تعدیلی و ساختاری مورد نظر است.
گفتنی است که اصلاحات اجتماعی بر دو قسم است: یکی اصلاحات تعادلی که ریشه‌های بروز مشکل را از میان نمی‌برد و مصلحان اجتماعی به برقراری تعادل قناعت می‌کنند، دیگری اصلاحات ساختاری است که در این صورت دگرگونی در ارزش‌ها، امتیازات، رفتارها و نظام‌ها مطرح است و حیطه کار فقط به عرضه یک برنامه یا ت جدید منجر نمی‌شود. ۸
اقداماتی که مؤمن منتظر درباره اصلاحات تعادلی انجام می‌دهد، عبارتند از: تلاش برای برقراری عبادات دینی، معاملات حلال، روابط اجتماعی با مردم، جلوگیری از ناهنجاری‌های اجتماعی نظیر سرقت، تعدّی به حقوق دیگران، و اعمال منافی با عفّت در جامعه، عمل به دستورات اجتماعی و فردی شریعت، احترام به مقدسات دینی و …
اما اقداماتی که مؤمن منتظر درباره اصلاحات ساختاری انجام می‌دهد، زمینه‌چینی برای انقلاب عظیم جهانی امام مهدی(ع) است؛ یعنی نقد ساختارهای تبعیض‌آمیز در جامعه، مبارزه با ظلم و بی‌عدالتی، ستیز با نابرابری‌های ظالمانه اجتماعی، در هم شکستن ساختار ی ـ اجتماعی استبداد و استعمار، نفی سلطه جهانی و مبارزه قاطعانه با فرآیند جهانی‌سازی قدرت‌های جهانی و تعاون، همکاری و حمایت از مستضعفان در مقابل مستکبران و زورمداران عالم.
همه اقدامات بزرگ یادشده، یک شرط اساسی دارد و آن ایجاد نوعی خودآگاهی ی و اجتماعی در میان توده‌های مردم است که می‌بایست همراه با تبلیغات دینی در سطحی باشد که ملت‌های مسلمان و مردم همه جهان را فراگیرد تا زمینه‌چینی برای اصلاحات ساختاری در بعد ناهنجاری‌های اجتماعی انجام گیرد. پیامبر اکرم(ص) وعده می‌کند که مردمانی از مشرق زمین، زمینه را برای اصلاحات اجتماعی مهدوی فراهم می‌کنند: «یخرج اناسٌ من المشرق فیوطّئون للمهدیّ یعنی سلطانه؛ مردمی از مشرق زمین به پا خیزند و زمینه را برای برپایی حکومت مهدی آماده سازند.»۹

پی نوشت:

۱٫ مستدرک حاکم، ج ۴، ص ۶۵ مقد الله، ص ۴۳٫
۲٫ مجمع اوائد، ج ۷، ص ۲۱۷٫
۳٫ طبسی، چشم‌اندازی از حکومت مهدی، ص ۳۷٫
۴٫ محسنی، مقدمات جامعه‌شناسی، ص ۳۲۶٫
۵٫ سوره آل عمران (۳)، آیه ۱۰۴٫
۶٫ وسائل الشیعه، ج ۱۱، ص ۳۹۵٫
۷٫ آلن بیرو، فرهنگ علوم اجتماعی، ص ۳۱۹٫
۸٫ محسنی، مقدمات جامعه‌شناسی، ص ۳۲۹٫
۹٫ صافی گلپایگانی، منتخب‌الاثر فی الامام الثانی عشر(ع)، ص ۳۰۴٫

منبع:ماهنامه موعود شماره ۹۵



منبع : منتظران و ناهنجاری‌های آخرامان - پرتال پایگاه تخصصی تبیان مهدویتپرتال پایگاه تخصصی تبیان مهدویت 

تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

آخرین جستجو ها

بدیجات روناس خط هدف دفتر کارآفرینی مرکز آموزش علمی کاربردی جهاددانشگاهی زنجان وبلاگ شخصی پویا مطلبی kavehfakhmi فروشگاه مجموعه اموزشی دانا Michelle دکتر روز